دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

5 ماه گذشت ....

دخترک شیطون مامان 5 ماهه شدی و همزمان با 5 ماهگی اولین سفر را نیز تجربه کردیم . آنقدر دریا را دوست داشتی و برای موجها ذوق میکردی که برایم باور کردنی نبود اما توی ماشین بیقراری میکنی من هم برای این مسافرت خیلی نگران بودم  و میترسیدم که تو اذیت بشی . آخه به قدری شیطون شدی که یک لحظه آروم و فرار نداری ، برای همین نشستن توی ماشین ناراحت و محدودت میکنه و در نهایت غر میزنی . خلاصه که گذشت، خوش هم گذشت ،اما اصلا" راحت نبود .   دخترکم دو روزه که به فرنی و حریره ات ، سوپ هم اضافه شده و خدارا شکر فعلا داری میخوری .وفتی غلت میزنی حرکتهای بیشتری از خودت نشون میدی ،خیلی بامزه دور شکمت میچرخی و خودت را به چیزی که بخوای با غلت زدن ...
19 خرداد 1393

یه عالمه حرف

دخترکم خیلی حرف دارم که برات بنویسم اما چه کنم که در این مقطع از زندگیمون با کمبود وقت مواجه شدم و اینقدر خسته میشم که شبها هم وقتی با هم میریم که بخوابیم گاهی اوقات زودتر از تو خوابم میبره ، تو هم خیلی شیطون شدی و کلی انرژی از آدم میگیری ولی من همه کارها را با جون و دلم برای تو میکنم ناز گل مهربونم   از کجا بگم ؟ از غلت زدنهات که در یک چشم بهم زدن سه چهار تا غلت میزنی یا از اینکه تلاش میکنی روی دستهات بلند بشی و چهار دست و پا بری اما هنوز نمیتونی بعد حرصت میگیره و شروع میکنی به گریه و من بلندت میکنم و غرق بوسه ات میکنم . وقتی دستت را میگیرم سریعا" می ایستی و راه که چه عرض کنم میدوی و گاهی اوقات من غافلگیر میشم تو کن...
8 خرداد 1393

نقل مجلس

آره گلکم تو نقل مجلسی ، با تو هر کجا که پا میذارم صدای دست و جیغ  و هورا بلند میشه ، بارها شده که تو خیابون دختر ها خواستن که ازت عکس بگیرن و خانمهای مسن تر خواستن که یه لحظه بغلت کنن،انگاری که خاطرات جوانی خودشون را مرور میکنن. پسر بچه ها هم که عاشقت میشن مخصوصا وقتی تو کالسکه ات میشینی و ژست میگیری انگاری سوار مرسدس بنز 2014 هستی ، خلاصه که با تو بودن عالمی داره که نگو .................   امشب رفته بودیم عقد دختر دایی بابایی و تو به اندازه عروس خانوم در مرکز توجه همه بودی و اینقدر با وقار و آروم بودی که من باورم نمیشد ، فکر میکردم 1-2 ساعت نهایتا" دوام بیاری ولی کلی ذوق کرده بودی و یه دور با همه رقصیدی ...
27 ارديبهشت 1393

4 ماهگی

  دختر گل مامان 4 ماه شیرین را با هم سپری کردیم و هر لحظه بیشتر و بیشتر به هم وابسته میشیم ، یک وابستگی دوست داشتنی و عمیق . در پایان 4 ماهگیت دوباره باید واکسن میزدی و باز هم من از چند روز قبل بیقرار و دلواپس این مسئله بودم اما خدارا شکر این بار هم تو به خوبی واکسن و این دو سه روز را تحمل کردی عزیز دلم و حتی خانمی که واکسن میزد هم متوجه شد که تو چقدر خوب و مظلومی و به من گفت که خوب نیست اینقدر مظلوم باشی چون یه وقت گرفتار ظالم میشی ولی من خودم چشم اون ظالم را از حدقه در میارم دلبرکم   کارهای تعمیر خونه به خوبی پیش میره اما خیلی وقت گیره و حسابی مارا درگیر کرده اما این باعث نشده من از تو و شیطنت های قشنگت غا...
27 ارديبهشت 1393

روزهای پر مشغله

دلبرکم روزهای پر مشغله ای را داریم میگذرونیم و درگیر بازسازی خونه ای هستیم که خریدیم هر روز یه کاری پیش میاد و رسیدگی به کارهای تو هم وقت چندانی برای سر زدن به وبلاگت باقی نمیذاره حتی برای روز مادر که قشنگترین روز این سال بوده هم نتونستم بیام و چیزی بنویسم . یه روز برای کابینت میریم ، یه روز برای کف پوش و کاغذ دیواری و سرامیک وپکیج و ... خلاصه همه چیز و من نگرانم که توی این گرفتاریها نکنه تو اذیت بشی ، البته دخترکم تا حالا کمال همکاری را با ما کرده و از حالا  مامان و بابایی را حسابی درک میکنه .     گل دختر باید بگم که نحوه حرف زدنت دوباره عوض شده و بیشتر شبیه قرقره کردن آب دهنت هست که بعضی وقتا هم میپره تو گلوت و م...
6 ارديبهشت 1393

ای از خدا رسیده .....

  زخمي تر از هميشه از درد دل سپردن  سرخورده بودم از عشق ، در انتظار مردن  با قامتي شكسته از كوله بار غربت  در جستجوي مرهم راهي شدم زيارت  رفتم براي گريه  رفتم براي فرياد  مرهم مراد من بود  كعبه تو رو به من داد  اي از خدا رسيده ، اي كه تمام عشقي  در جسم خالي من ، روح كلام عشقي  اي كه همه صفائي ، در عين بي ريائي  پيش تو مثل كاهم ، تو مثل كبك رهائي  هر ذره از دلم را با حوصله زدي بند  اين چيني شكسته از تو گرفته پيوند  اي تكيه گاه گريه اي هم صداي فرياد  اي حس تازه من كعبه تو را به من داد  من زورقي شكستم اما هنوز طلائي&nbs...
21 فروردين 1393

سه ماهگی

  گل دخترم سه ماه گذشت و تو امروز سه ماه و پنج روز داری ، چه روزهایی را با هم گذروندیم هم شیرین بوده هم سخت بوده و هم پر از استرس ولی با نگاه کردن به صورت تو همه چیز جایش را فقط و فقط به عشق میده   من گفته بودم که تو خیلی کنجکاو و فضولی و همه جا را با دقت برانداز میکنی اما فکر نمیکردم اینقدر زرنگ هم باشی چون دیروز در کمال تعجب دیدم که غلت زدی و من اول خیلی تعجب کردم و باورم نمیشد ولی وقتی دوباره این کار را تکرار کردی بغلت کردم و غرق بوسه خیلی لحظه قشنگی بود نازگل خانم   چند روزه حرف زدنت تغییر کرده و بیشتر شبیه غر زدن شده اما در کل شما دختر خیلی خوش اخلاقی هستی و من مامان خوش شانسی &n...
18 فروردين 1393