دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

ويروس لعنتي و دندونهاي خوشگل

1393/6/8 10:23
نویسنده : نگارينا
131 بازدید
اشتراک گذاری

ناز گلك روزهاي عجيبي را گذرونديم ولي من باز هم نتونستم بيام و وبلاگت را به روز كنم و از اين مسئله ناراحتمغمگین چون هر اتفاقي اگر همون موقع نوشته بشه همه  احساسات تلخ و شيرينش را در خود داره و بهتر به دل ميشينه اما واقعا" وقت كم ميارم چه سر كار و چه تو خونه...........بی حوصله

 

دخترم خوشحالي بابت خوب وزن گرفتنت ديري نپاييد چون ويروس لعنتي اومد سراغت و سه شبانه روز تو تب ميسوختي و بعد از اينكه تبت قطع شد يك شب تا صبح هر 2 ساعت يك بار بيدار ميشدي و يه عالمه گريه ميكردي و در نهايت صبح تمام بدنت دونه هاي ريز زير پوستي زده بود و فكر كنم خارش آنها اذيتت ميكرد .گریه البته وقتي تب كردي و بردمت دكتر چون تبت بالاي 38 درجه بود دكترت حدس زد كه اين بيماري را گرفتي و درموردش به من آگاهي داده بود وگرنه من خيلي ميترسيدم.ترسو خلاصه كه 5 روز تمام به غير از شير به هيچ چيز ديگه اي لب نزدي و كلي لاغر شدي. اما تمام اين دلهره ها و نارحتي ها و استرس ها با ديدن و حس كردن اون مرواريدهاي خوشگل دندوني از بين رفت محبت. يعني در تاريخ  2/6/93 صداي دو تا دندان خوشگلت را موقع آب خوردن شنيدم و بعد به بابايي گفتم و حسشون كرديم .مباركت باشه عزيز دلم .....بوس

 

خيلي دوست داري اين دو تا دندون خوشگلت را به ليوان بزني و صداشون را بشنوي. تازگيها غريبي ميكني و خيلي بيشتر از قبل به من ميچسبي، حتي گاهي اوقات از بغل من بغل بابايي هم نميري و بهانه ميگيري ، كلا" بعد از مريضيت يكم غرغرو و نق نقو شدي دختركقهر. يه خرگوش موزيكال برات خريدم كه خيلي دوستش داري و همراه با آهنگش كلي خودت را تكون ميدي و ميرقصي خواب. مثل همه بچه ها هم عاشق دد هستي و وقتي حوصله ات سر ميره در خونه را نشون ميدي و خودت را ميكشوني سمتش تا ببريمت بيرون . مامان زهره و پدر جون  و عمه هات خيلي لوست ميكنن و من از اين بابت خيلي نگرانم .بی حوصله اصلا از بچه لوس و غرغرو خوشم نمياد . خدا كنه كه اين بد اخلاقي هات مخصوص دوران بعد از مريضي و دندون در آوردنت باشه و دختر مامان مثل قبل خوش اخلاق بشه.

 

پنج شنبه بعداز ظهر هم حوصله ات سر رفته بود و ما تصميم گرفتيم كه جهت عوض شدن حال و هوات يه سري بريم پارك .زیبا لازم به ذكر است كه شما از وقتي سوار ماشين شديم لالا كردين ، 5/1 ساعت تو پارك منتظر شديم باز هم خوب خوابيدي و وقتي نااميد شديم و برگشتيم خونه دوباره بيدار شدي و از اين دد و پارك هيچي متوجه نشدي.تعجب

 

ديروز با بابايي وقت گذاشتيم تا آلبوم مخصوصت را تكميل كنيم ولي خيلي كار سختي بود و هنوز هم خيلي كار داره سکوت. بابايي يك عالمه عكس انتخاب كرد تا چاپ كنه .در ضمن ديروز هم شما خيلي بد اخلاقي كردي و غذا هم نميخوردي،  انگار حوصله ات از من و بابايي سر رفته بود يا دنبال مامان زهره ميگشتيشاکی. نميدانم ولي بهر حال ما دست به دامن عمه الهام شديم كه بياد و باهات بازي كنه و تونست يك ساعتي سرگرمت كنه تا من و بابايي براي آلبومت عكس انتخاب كنيم آرام. خلاصه  روزها يكي يكي ميگذره و هر كدوم به يه رنگي البته همه اش قشنگه و هر كدوم سختي خاص خودش را داره . توي هفته معمولا وقتي از سر كار برميگردم يه ساعتي بازي ميكنيم و وقتي خسته شدي كنارهم يك ساعتي ميخوابيم چون منم ديگه اون موقع از خستگي هلاكم خسته و بعد از بيدار شدنت هم  دوباره بازي و غذا و دد تا ساعت 11 شب كه تو ميخوابي ومن تازه سانس بعد كارم مربوط به كارهاي خونه و غذ تا ساعت 1/5  -2 شروع ميشه. هیپنوتیزم خداييش براي من كه قبلا" در هر شرايطي بودم ساعت 11 ميخوابيدم خيلي سخته و فقط دلم به اون يه ساعت خواب ظهر با همديگه خوشه .گیج

 

انگاربعد از مدتها خيلي حرف زدم و درد دل كردم و حالا حس خيلي خوبي دارم. راست ميگن دختر مونس مامانه هاااااااااااابغلمحبت

 

 

 

ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ
ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡِ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺭﺍ ﻭﺟﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ

ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖِ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪﻫﺎﯼِ ﺗﻮ
ﻧﯿﺴﺖ ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله زهرا
8 شهریور 93 16:01
گر نباشد هر دو عالم گو، مباش تو تمامی با توام تنها خوش است ...........
متین
9 شهریور 93 12:52
خداروشکر حال دخملم خوبه نگارجون نگرانتون بودم راستی دندونای موش موشکمون مبارکککک خودتو آماده کن مامانی چون ممکنه موقع شیر خوردن گازت بگیره