سلام دختركم

سلام دختر نازم ، بعد از حدود 50 روز دوباره با انرژي اومدم تا براي عزيز دردونه ام بنويسم . دلم نميخواد در مورد سختي روزهايي كه گذشت حرف بزنم و دلم نميخواست با ذهن خسته و آشفته برايت بنويسم و امروز احساس ميكنم دوباره همان مادر پرانرژي گذشته هستم . اما اينو بايد بگم كه همه اين مشكلات نتونست اندكي روي روابطم با تو تاثير بگذاره . تا تو را ميديدم دنيايم عوض ميشد و همه كار و حواشي مربوط به آن را فراموش ميكردم و با هم خوش بوديم . راستش تو اين حدود 2 ماه خيلي بزرگ شدي . تقريبا همه كلمات را تكرار ميكني و طوطي خوشگل مامان شدي . ابراز محبت كردنت رنگ و بوي ديگري گرفته و با شكل كوچولوت مثل آدم بزرگها محبت ميكني . عاشق پدر جون و مامان زهره و عمه هات هستي . عشق و محبت همه را به طور كامل جذب ميكني و چند برابر بهشون محبت ميكني و اين حتي از نگاه كردنت هم پيداست. عدد دو را خيلي دوست داري و هر وقت قايم موشك بازي ميكنيم ميشمري دو شيش هف ده و خيلي هم تقلب ميكني شيطونك .

راستي چند روزه كه به غير از عمه  وعمو گفتن دايي را هم ياد گرفتي و خيلي بامزه ميگي داااااااااااااايي اما يه چيز جالب اينه كه هر چي بهت ميگيم بگو خاله ميگي داااااايي و خلاصه حسابي كفر خاله نگين را در اوردي . فقط بعضي وقتا بهش ميگي ني ني يعني نگين

روزهايي كه پيش پدر جون و مامان زهره هستي كه حتما پارك تشريف ميبرين . بقيه روزها هم من تا جايي كه بشه ميبرمت پارك و كلي بازي و شيطوني ميكني . وقتي با بچه ها بازي ميكني اگه احيانا هلت بدن يا قلدري بكنن تو بيشتر از اينكه دردت بگيره بهت بر ميخوره و با هق هق گريه ميكني طوري كه قلبم درد ميگيره  اون بچه را ميخوام خفه كنم .اما اين كه بهت بر ميخوره خيلي برام جالب بود دختر مغرور خوشگل خودم .

هوايي را كه نفس ميكشي با تمام وجوم ميبلعم تا وقتي كنارم نيستي نفس كم نيارم