مامان پر مشغله
دختركم خيلي گرفتاري كاريم زياد شده . اصلا نميرسم بيام برات بنويسم . چند روزي هم مريض بودم و اوضاعم آشفته شده بود انشا... بعدا" جبران ميكنم . اما اين مسئله مثل روز واضح و روشن است كه چه بنويسم و چه ننويسم خيلي دوستت دارم دارم خيلي زياااااااااااد ....
يه عكس برات ميذارم از دو سه روز پيش، اولين باري كه چادر سرت كردي. راستش پارسال وقتي كه مامان زهره اين چادر را برات دوخته بود با خودم فكر كردم كه كي ميشه دخترم اينقدر بزرگ بشه كه اين چادر را سرش كنه و من ذوقش را بكنم . اما انگار اين انتظار خيلي طولاني نبود و زودي به آرزوم رسيدم
قربون اون دندونهاي خوشگلت برم كه وقتي بابايي بهت ميگه بخند تا عكس بگيريم اينقدر قشنگ ميخندي و ژست ميگيري
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی