دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

ماما .... بابا

1393/11/12 9:03
نویسنده : نگارينا
362 بازدید
اشتراک گذاری

دختركم اين اولين بار بود كه حس كردم ميدوني كه داري ما را صدا ميكني و ميگفتي ماما و بابا .....بوس تو صدات شيطنت موج ميزد ميدونستي كه با هر بار گفتن اين كلمه با قلب من چه ميكني براي همين هم دور خونه ميدويدي و ميخنديدي و ميگفتي ماما ... بابا محبت. ديروز روز قشنگي بود و ما با هم كلي خنديديم و بازي كرديمبغل . خيلي باهوشي عزيزكم ، هر بار ازت ميخوام كاري انجام بدي . كاملا"  منظور من را درك ميكني و همه چيز را ميفهمي .قوی ديروز تلفن را گرفته بودي دستت و دور خونه راه ميرفتي و به زبون خودت با مامان زهره حرف ميزدي . فكر كنم داشتي اداي منو در مياوردي.امتنظر  گه يه روز نبينيش حتما بايد تلفني باهاش حرف بزني وگرنه بهانه ميگيري و هي ميري تلفن را مياري و ميگي الووووووو .....گیج

 

وروجك من دنياي قشنگي داريم با هم ،خيلي قشنگ و رنگي .....

به قشنگي رنگهاي ناب و زيباي رنگين كمان.......

پسندها (1)

نظرات (1)

خاله زهرا
26 بهمن 93 13:28
اگر می شد صدا را دید چه گل هایی ! چه گل هایی ! که از باغ صدای تو به هر آواز می شد چید. اگر می شد صدا را دید ............