دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

بالا خره این روز هم رسید

1394/8/17 11:47
نویسنده : نگارينا
477 بازدید
اشتراک گذاری

از روزی که به دنیا اومدی و نفس به نفسم شیر خوردی گهگاهی به امروزی  می اندیشیدم که ناگزیرم بهت بگم دیگه می می بد شده و نگاه معصومت را تصور میکردم  که در چشمم دنبال قساوت و سنگدلی میگرده که چرا مامانم با من این کار را میکنه....  به این روز رسیدیم ،  لحظات شیرین و آرامش بخش شیر خوردن تو تکرار نشدنی است . من خیلی با خودم کلنجار رفتم که تا آنجا که میشه به تعویق بیفته اما بیشتر از این دیگه به ضرر تو بود و من به همین خاطر مقاومت کردم و تو هم خانم وار و معصومانه پذیرفتی . مرا شرمنده قدرتت کردی و از معصومیتت دیشب اشک ریختم .

فکرهای زیادی به مغزم هجوم آورده ، تو هر روز بزرگتر میشوی و مستقل تر و من هر روز وابسته تر .مدام این فکر آزارم میدهد که این روزها فاصله بینمان نیندازد . بین  منو تو و چشمانمان ، بین من و تو و دستهایمان و بین منو تو قلبهایمان .....

نه ممکن نیست این خیالی پوچ و گذراست که بیخود آزارم میدهد . من و تو همیشه همدلیم .......

 

 

مي خواهم آب شوم در گستره افق

آنجا كه دريا به آخر مي رسد و آسمان آغاز مي شود.........

مي خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته يكي شوم .

حس مي كنم و مي دانم دست مي سايم و مي ترسم باور ميكنم و اميدوارم

كه هيچ چيز با آن به عناد بر نخيزد.

مي خواهم آب شوم در گستره افق

آنجا كه دريا به آخر ميرسد و آسمان آغاز مي شود .

 

پسندها (1)

نظرات (0)