من و نی نی و عمل سرکلاژ
چهارشنبه بعد از ظهر رفتیم سونوگرافی و تو کلی برای ما دست تکون دادی و دکتر گفت که من هم جوابت را بدم . دکتر معتقده که تو خیلی بچه کاردرستی هستی و در ضمن خیلی باحیا چون پاهات را بسته بودی و دکتر هر چی تلاش کرد نتونست بگه نی نی ما کاکل زری هست یا نازپری، اما تو حتما میدونی که واقعا برای من فرقی نمیکنه که تو کدوم باشی و فقط میخوام سالم بیای بغلم . اما به توصیه دکتر مجبور شدیم دیروز برای عمل سرکلاژ بریم، از ساعت 7 صبح تا 6 عصر طول کشید و طفلک بابایی خیلی اذیت شد و 11 ساعت نگران و منتظر ما بود . ساعت 11/5من را برای عمل بردن و وقتی به هوش اومدم داشتن اذان را میگفتن و ساعت 6 مرخص شدیم . حالا دیگه جات امنه و انشا....خدا کمکون میکنه تا این 6 ماه هم سپری بشه .اما همه اینها فدای یک لحظه ای که وقتی به دنیا اومدی به روی ما لبخند بزنی عزیز دلم .....
آغوش من فقط به اندازه تو جا دارد ...
این تمام لذت من است ...
وقتی با اصرار مرا می خوانی ...
وقتی با چشم های بسته گرمای نفسهایت را احساس می کنم ...
من این انتظار عاشقانه را می پرستم ...
تمام روز انتظار تا تو بیایی ...
آغوش من فقط اندازه تو جا دارد ...
اگر خوب گوش کنی
این ضربان های تند و پی در پی قلبم را می شنوی
تو را فریاد می زنند ...
مخاطب کلامم که هیچ ...
مخاطب ضربا نهای قلبم هم تویی ...
ببین تعبیر می کنم که گاهی خواب تو
همان نهایت آرزوی من است ...
این تمام لذت من است ...
وقتی با اصرار مرا می خوانی ...
وقتی با چشم های بسته گرمای نفسهایت را احساس می کنم ...
من این انتظار عاشقانه را می پرستم ...
تمام روز انتظار تا تو بیایی ...
آغوش من فقط اندازه تو جا دارد ...
اگر خوب گوش کنی
این ضربان های تند و پی در پی قلبم را می شنوی
تو را فریاد می زنند ...
مخاطب کلامم که هیچ ...
مخاطب ضربا نهای قلبم هم تویی ...
ببین تعبیر می کنم که گاهی خواب تو
همان نهایت آرزوی من است ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی