دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

تولدت مبارک

ای قشنگ ترین بهانه زندگی من   دخترم   تولدت مبارک     چنین روزی عید است برای من ، عیدی بزرگ . روزی که چشم به     جهان گشودی و زمین زیر پایت از طراوت و عطر تو سبز و شاداب     شد و هوای نفست مرا سرمست وجود کرد. سپاس خدایی را     که خلقتت را مایه طپش قلب من ساخت و نفسم را گرم . تولدت     تولدی دوباره در زندگانی من است . لبخند بزن  بگذار جان در تنم     دمیده شود و هوای دلم رنگین کمانی ....       ...
14 دی 1394

این شیه ؟؟؟؟؟؟

حکایت این روزهای ما بازیهای تخیلی و قشنگی است که با هم و با عمه ها میکنی و جواب دادن به این سوال قشنگ ... این شیه ؟؟؟ آنقدر به شیرینی این سوال را میپسی که بارها و بارها هم که بهش جواب بدم خسته نمیشم که نمیشم ...    مسئله ای که هنوز نتونستم راه خوبی در این زمینه بعد از شیر گرفتنت براش پیدا کنم کماکان خواب تو است. اگر از مقاومتی که برای خوابیدن نشون میدی و بهانه های عجیب و غریبی که موقع خواب میگیری بگذریم من نگران ساعت خوابیدن تو هستم . اما فکر میکنم که این دوره هم گذراست و با هم راه خوبی براش پیدا میکنیم .   خیلی بزرگ شدی خانمم ، در آستانه دو سالگی هستی و تغییرات و بزرگ شدنت برام خیلی جذابه هر روز کلمات بیشتر...
7 دی 1394

یلدااااااااااااااااا

خوش اومدی به زندگیم ستاره. چقدر خوبه یکی هوامو داره می بینمت تو آسمون تو ماهی. روی زمین اومدی اشتباهی. من با تو خوشبختم و روی ابرام. تو باشی چیزی از خدا نمی خوام. می بینمت تو هرنفس عزیزم. تموم هستیمو به پات می ریزم. نبودی زندگیم یه چیزی کم داشت. حسرت گفتن دوست دارم داشت. خوش اومدی به زندگیم ستاره. چقدر خوبه یکی هوامو داره می بینمت یه هو چشام تر میشه. زندگی من با تو بهتر میشه. داشتن تو همیشه آرزوم بود. این دیوونه بی تو کارش تموم بود. می بینمت غصه ها یادم میره. کی بیشتر از من واسه تو می میره. قدرتو می دونم و می خوام تورو. یه لحظه هم از توی دنیام نرو.   حدود 24 ساعته که یلدای زیبای خاله زهرای مهربون&...
7 دی 1394

من و تو و آتلیه

خداراشکر روزهای تلخمون را پشت سر گذاشتیم. این یعنی اینکه تو یک مرحله بزرگتر شدی،  نه اینکه به حرف بگم  واقعا خانم شدی ، هم خوابت مرتب شده و هم غذا خوردنت فقط هنوز یاد نگرفتی چه جوری خودت بخوابی و برای خوابیدن خیلی مقاومت میکنی اما من به دختر مهربون صبور شیرین زبون شیطون شجاعم افتخار میکنم . دیشب با هم رفته بودیم آتلیه تا چند تا عکس مادر و دختری بگیریم اما مادر کچلم کردی یا خانم عکاس را یا محیط اونجا را دوست نداشتی و یا خسته شدی و یا شیطنت و کنجکاویت گل کرده بود که بهر حال 1 دقیقه آروم نگرفتی حالا نمیدونم عکسامون چی از آب در بیاد اما امیدوارم اینقدر خسته شدیم و زحمت کشیدیم دو سه تا عکس خوب از توش در بیاد . طفلک مامان زهره خیلی...
8 آذر 1394

بالا خره این روز هم رسید

از روزی که به دنیا اومدی و نفس به نفسم شیر خوردی گهگاهی به امروزی  می اندیشیدم که ناگزیرم بهت بگم دیگه می می بد شده و نگاه معصومت را تصور میکردم  که در چشمم دنبال قساوت و سنگدلی میگرده که چرا مامانم با من این کار را میکنه....  به این روز رسیدیم ،  لحظات شیرین و آرامش بخش شیر خوردن تو تکرار نشدنی است . من خیلی با خودم کلنجار رفتم که تا آنجا که میشه به تعویق بیفته اما بیشتر از این دیگه به ضرر تو بود و من به همین خاطر مقاومت کردم و تو هم خانم وار و معصومانه پذیرفتی . مرا شرمنده قدرتت کردی و از معصومیتت دیشب اشک ریختم . فکرهای زیادی به مغزم هجوم آورده ، تو هر روز بزرگتر میشوی و مستقل تر و من هر روز وابسته تر ....
17 آبان 1394

استقبال از پاییز

امروز آخرین روز تابستونه؛ و فردا شروع پاییزی دیگر . به یه متن زیبا برخوردم که فکر کنم به حال و هوای این روزهای تو که داری وبلاگ را میخونی بخوره البته اگه مثل من پاییز را دوست داشته باشی دلم خواست لذت امروزم را باهات شریک بشم دخترکم   پاییز که می شود آدم ها بیشتر از قبل به عشق فکر می کنند. به عشق و نشستن کنار پنجره و قفل کردن انگشت ها دور فنجان چای داغ، شاید هم قهوه ای نیمه تلخ با شیر زیاد. پاییز که می شود آدم ها عاشق تر می شوند. گاهی هم ادای عاشقی در می آورند و چشم های شان هر روز دنبال گمشده ای می گردد. گمشده ای فرو رفته در کتی گرم با کفش های بندی. گاهی پیدایش می کنند و گاهی تقویم ورق می خورد و زمستان می رسد و دا...
31 شهريور 1394

بهترین بابای دنیا

همه بابا ها خوبن . همه شون عاشق دخترکاشون هستن ،همه شون حامی و پشتیبان غنچه های ظریف کاشانه شون هستن . همه شون برای لبخند ملیح دختراشون دلشون ضعف میره و برای بابایم گفتناشون بی تاب میشن. همه شون اگه بخوان مسافرتی برن و چند روز نتونن دخترشون تو آغوش بگیرن دلشون کوچیک میشه و دلتنگش میشن .اما این دلتنگی هیچی از اقتدار مردونه شون کم که نمیکنه صد برابرش میکنه . بابایی تو هم وقتی داشت برای 17 روز میرفت سفر لحظات سختی را گذروند که شاید ما خیلی نفهمیدیم . اما همینجا ازش خیلی ممنونیم که اینقدر برای حفظ رفاه ما داره تلاش میکنه و سختی میکشه . امیدوارم خوب قدرش را بدونیم ....       ...
28 شهريور 1394