قدمهايت روي چشمانم
بالاخره روزي رسيد كه تو اولين قدمهاي كوچولوت را بدون دست من و بابا و ديوار و مبل برداشتي و بي پروا به سويم آمدي . به قدري ذوق زده شده بودم كه تا چند لحظه نميتونستم عكس العملي نشون بدم و همه اش ميترسيدم كه بيفتي زمين . خيلي خيلي لحظه قشنگي بود . وقتي به خودم آمدم فرياد زدم و بابايي را صدا كردم تا بياد و قدمهاي دختر كوچولوش را بوسه باران بكنه .خلاصه كه ديروز روز قشنگي بود و من خيلي خوشحال بودم و تو تا شب چندين بار اين كار را تكرار كردي .
اميدوارم كه هميشه قدمهايت را در راه زندگي استوار و محكم برداري دلبندم ....
اميدوارم كه قدمهايت در راه تحصيل علم انتها نداشته باشد و مدارج بالاي علمي را يكي يكي طي كني دختر باهوشم ....
و اميدوارم كه قدمهايت در راه خير مستدام باشد دختر مهربانم .....
اما ديروز كارهاي خطرناكي هم كردي كه مجبور شديم استخر توپت را با اينكه خيلي محاسن داشت و تو هم خيلي دوستش داري جمع كنيم . رفتي بالاش و خودت را تكون دادي ، بارها اين كار را انجام دادي ولي ديروز به قدري محكم اين كار را انجام دادي كه برگشتي و محكم به زمين خوردي و كلي گريه كردي و ما هم ترجيح داديم كه بادش را فعلا خالي كنيم تا مبادا به خودت آسيبي برساني .يكي از وسايلي كه در راه افتادن تو كمك كرد همين استخر توپت بود . چون بيرونش را ميگرفتي و دورش با سرعت راه ميرفتي تا به نفس نفس مي افتادي و خسته ميشدي و من بهت التماس ميكردم كه يواش تر برو دخترم ...
دختركم نميدونم چرا اينقدر بازيهاي قديمي برات جذاب هستن . تو عاشق دالي و كلاغ پر كردن هستي . لي لي حوضك را خيلي دوست داري و فقط به لطف اون ميتونم راحت پوشكت را عوض كنم و ديروز كشف كردم كه دو پا دوپا را هم خيلي دوست داري .ميدونستم كه هيچ اسباب بازي اي جاي بازي بچه با پدر و مادر را نميگيره ولي اين را به وضوح از رفتار تو درك كردم . لالايي خوندن و خوابوندن عروسكهات و حتي من خيلي شيرينه و من وقتي خودم خسته ميشم ازت ميخوام كه برام لالايي بگي و چقدر شيرين اين كار را با جديت انجام ميدي و چقدر راحت خستگي از تنم بيرون ميره با اين كارت و من مطمئنم دختر كه داشته باشي نعمت خدا بر تو تمام است .
چشم تو شعر
چشم تو شاعر
من دزد شعر چشمان تو هستم ....