دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

و باز ديدار با آقاي مهرباني

1393/9/3 8:49
نویسنده : نگارينا
215 بازدید
اشتراک گذاری

دختركم امروز عازم ديار مشهد ميشويم ، سال گذشته وقتي رفتيم كه تو هنوز تو دلم بودي و فكر كنم تازه فهميده بوديم كه من حامله ام آرام. من و بابايي يه عالمه راز و نياز و دردو دل كرديم تا شما سالم به دنيا بياي و امسال با هم راهي زيارت بشيم .بغل اول از همه با هم براي همه بانوان منتظر ني ني دعا ميكنيم و بعد براي سالم به دنيا اومدن همه ني ني هايي كه تو دل مامانشونن و براي همه بچه ها ، براي سلامتيشون ، براي سر به راهيشون و براي اينكه فرزند صالحي باشن ، براي همه مامانها كه به خوبي از پس تربيت بچه هاشون بر بيان و خداي مهربون بينش و روش درستي را بهشون راهنمايي كنه و براي همه باباهايي كه براي تامين خانواده شون زحمت ميكشن ، براي همه مادر بزرگ ها و پدر بزرگهايي كه بعد از بزرگ كردن بچه هاشون حالا دغدغه نگهداري نوه هاشون را دارن و براي همه خاله ها و دايي ها و عمه هاي مهربون دنيا ..............فرشته

 

  از سردي هوا و سرما خوردن تو ميترسم سوتاما از طرفي هم دلم قرصه كه خودش از تو حفاظت ميكنه زیبا. قراره مامان زهره و مامان جون هم مارا در اين سفر همراهي كنن و خدارا شكر نيروي كمكي زياده و ميتونيم از پس شيطونيهاي تو بر بيايم . گیج

 

اين روزها سرعت يادگيريت خيلي بالا رفته و همه چي را به سرعت ياد ميگيري و تقليد ميكني ،خندونک اينقدر زيبا بوس ميفرستي كه طرف مقابل را ذوق مرگ ميكني ،بوسموش شدنت هم خيلي بامزه و ديدنيه و حتي الو كردنت ، خلاصه كه هر روز يك شيطوني جديد زبان، يك كار جديد و من نفس زنان هم بايد دنبال تو بدوم و هم كارهاي خونه و غذاي تو و غذاي خودمون و تمييز و مرتب كردن خراب كاريهات و تازه همه اينها بعد از خستگي محل كار و اومدن به خونه شروع ميشه . بعضي وقتا فكر ميكنم چقدر قبلا" وقت آزاد داشتم و نميدونستم و يا شايد قبلا" همه وقتم را بيهوده ميگذروندم اما الان صرف دختر مهرباني ميشه كه همه دنياي من و باباشهمحبت

 

 

کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
 وقتی که تو لبخند نگاهت را به سويم می‌تابانی
........

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله زهرا
3 آذر 93 13:23
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست! آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن! من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست خاله جونی خوش بگذره .منم فراموش نکنیا!
سیده فاطمه
3 آذر 93 15:45
آخ جون برا ما هم دعا کنید از دختر گلتم تو حرم عکس بگیر و برامون بذار