نه ماهگي
دختركم ماه نهم هم به پايان رسيد و ماه دهم را آغاز كرديم ، انگار من هم با تو بزرگ ميشوم و رشد ميكنم . تجربيات و حس و حالي را تجربه ميكنم كه وصف ناشدني است ، احساسات تلخ و شيرين زيادي كه همه ريشه در شادي و غم تو داره .صادقانه بگم خيلي خوبه كه تو دختري چون ميتونم بهت بگم اميدوارم كه تو هم اين روزها را تجربه كني و من حال و هواي اين روزهاي مامان زهره را ............. ميبينم كه با چه وسواس و عشقي به تو رسيدگي ميكنه و گاهي اوقات فكر ميكنم كه تو را از من بيشتر دوست داره البته اين جمله من دو تا مفهوم داره يكي اينكه تو را از من بيشتر دوست داره و يكي اينكه مامان زهره علاقه اش به تو بيشتر از علاقه من به تو هست و من دقيقا منظورم هر دو بود.
عزيزكم خيلي خيلي شيطون و با نمك شدي، با هر كار جديدت ما را غرق در شادي ميكني . به سرعت برق چهار دست و پا ميري و مبل را ميگيري و بلند ميشي و راه ميري و من مرتب بايد مواظب باشم كه به خودت آسيبي نزني .حتي يك لحظه هم كافيه كه تو كار خطرناكي بكني . از استخر توپت بالا ميري و روي ديوارش خودت را ميندازي و بالا و پايين ميري، فقط با يك تكون ميتوني خودت را به اونطرفش پرتاب كني و سرت محكم به زمين بخوره . خلاصه كه نميشه ازت غافل شد حتي به اندازه يك آب خوردن . كلا" دوست ندارم هي بهت بگم بكن و نكن ميخوام از شيطنت هاي كودكانه ات نهايت لذت را ببري و تا جايي كه خط قرمزها را رد نكني دورا دور مراقبت هستم. ولي فكر نكن كه اجازه ميدم يه بچه لوس و بي ادب بشي ابدااااااااااااااا". چند روزه كه دست دسي ميكني و اگه ازت بپرسيم كه مثلا بابا كو دستت را تكون ميدي و ميگي ني يعني نيست . و اين كار را خيلي معصومانه و قشنگ انجام ميدي . عمه ها و مادر بزرگ و پدر بزرگت عاشقانه دوستت دارن ، از اول مهر كه مامان زهره ميره سر كار تو سه روز اول هفته را با مادر بزرگت هستي و سه شنبه و چهارشنبه مامان زهره مياد پيشت وخدارا شكر فعلا" ديگه از پرستار خبري نيست ( من اصلا دلم به اين موضوع راضي نبود)
خلاصه كه هر جايي كه پا بذاريم فورا" توجه همه را به خودت جلب ميكني . توي ده روز آينده 2 تا عروسي مفصل داريم ( با پاتختي و حنابندان). فكر كنم خيلي به شما خوش بگذره و حسابي دست دسي و ني ناي ناي بكني.
دختركم خيلي دوستت دارم بيشتر از اوني كه در تصورت بگنجد ...........
کاش بداني که جزئیات چشمانت
کلیات زندگی من است