دختر گل ما، رستا ،دختر گل ما، رستا ،، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

مسافر كوچولوي ما

خواب ناغافل من و اولين اشكهاي دخترم

1393/5/15 11:12
نویسنده : نگارينا
127 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم امروز خيلي روز بدي را شروع كردم خطا. صبح بيدار شدم تا شير بهت بدم و بيام سر كار . داشتي شير ميخوردي ، منم يه لحظه خوابم برد و اصلا متوجه نشدم كه غلت زدي و از تخت افتادي پايين .  هم من خيلي ترسيدم هم تو هیپنوتیزم. هنوز هم داره تو بدنم ميلرزه و اين اولين باري بود كه به غير از موقع واكسن زدن اينطوري گريه كردي و اشك ريختي . تمام وجودم به درد آمده بود و بيشتر  ناراحتيم به خاطر اينه كه خودم را مقصر ميدونم غمناک.  با اينكه اصلا" سرت قرمز نشد و ورم نكرد، تا 1 ساعت پيش خيلي نگرانت بودم چون يه بار بالا آوردي اما خدارا شكر مامان زهره خبر داده كه حالت خيلي خوبه ، شيرت را خوردي ، خوابت را رفتي و حالا داري بازي ميكني و هيچ مشكلي نيست .فرشته

دخترم از اين به بعد خيلي بيشتر حواسم را جمع ميكنم قول ميدمبوس . درد ذره اي از وجود تو همه وجودم را به درد مياره نازگلكم محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

معصوم
26 مرداد 93 9:35
خدارو شکر از این به بعد دگه نمیتونین تو تخت بخوابین مگه اینکه همه جاشو محصور کنین ما که نقل مکان کردیم به زمین
خاله پونه
4 شهریور 93 18:58
نگار جونم خیلی ناراحت شدم واسه رستا جونی میدونم که چقدر واسه مادر سخته بچش دردش بیاد منم خیلی از این تجربه ها داشتم خیلی مراقبت میخوان فسقلیا از طرف من کلی ببوسش دلم واستون یذره شده گلم