اولین نوه
ناز گل مامانی الان تو خواب نازی و من میتونم برات بنویسم
میدونی دخترم تو اولین نوه هستی تو خانواده من و بابایی و با آمدن تو یه عالمه نسبت جدید هم تو خانواده ها اومده ، یعنی ما قبلا پدربزرگ و مادربزرگ و خاله و دایی و عمه نداشتیم و تو باعث اومدن همه این نسبت ها هستی و چقدر همه به این اسامی جدیدشون می نازن و باهاش پز میدن
دخترم چهل روز را پشت سر گذاشتی و خیلی هوشیار تر شده ای ، با من حرف میزنی و موقع شیر خوردن بازیگوشی میکنی و من عاشق این شیطنتت هستم و میدونی که هر وقت اراده کنی بابایی بغلت میکنه برای همین خودت را لوس میکنی براش
بالاخره دکتر خوبی برات پیدا کردیم و تونستیم بهش اعتماد کنیم ، فردا هم نوبت داریم تا در مورد کافی بودن شیر من برای شما نظر بدن و خیال ما را در این زمینه راحت بکنن.
خلاصه که زندگی با وجود تو حال و هوای دیگری دارد که نا گفتنی است سخت است و شیرین و من گاهی اوقات از بغضی ار تواناییهایم برای انجام کارهای تو مبهوت میشوم و اینها فقط و فقط با عشق میسر میشود
عاشق که میشوی همه چیزبی علت میشود ولی تو دلیل همه عاشقانه های منی گل دختر
راستی یه شعر هست که خیلی دوست داری و من برات میخونم وتو میخندی :
فدات بشم الهی چه خوشگلی چه ماهی تو که جیگر طلایی خانم خانمایی
رستا گلیه مایی دختر قشنگ مایی