عروسی دایی نیما
سلام دخترکم
این چند روزه حسابی سرمون شلوغ بود و خیلی هم بهمون خوش گذشت آخه عروسی دایی بود
فقط تنها چیزی که بد بود این بود که ما نمیتونستیم قر بدیم ولی شما تو دل ما حسابی قر دادی و بهت خوش گذشت . همه فامیل یه عالمه به شما توجه میکردن و به اندازه عزوس در مرکز توجه همه قرار داشتی عزیز دلم مامان قلمبه هم عین یه توپ همه جا قل میخورد و همه مامان کپلت را دیدن و نمیذاشتن که دست به سیاه و سفید بزنه و عین خانوم بزرگا همه اش یه گوشه نشسته بود و دستور میداد . راستی ما چند تا عکس هم گرفتیم هم دو تایی با شما و هم سه تایی با بابایی که باید بریم آتلیه اگه خوب شده باشه بگیم برامون چاپ کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی