هفته دردناك ....
هفته بيست ودوم بارداري:
جریان خون کاملاً در حال فعال شدن بوده و بند ناف در حال رشد کردن و قطور شدن است.
به آرامی و به طور منظم کودک شما در حال رشد کردن و بزرگ شدن است. در این هفته او حدود 450 گرم وزن داشته و 32- 30 سانتیمتر قد کشیده است. هنوز برای خنده های زیبای کودکانه و دندانهای کوچک زود است، اما شرایط و چهره او دارد برای عکسهای روز اول تولد آماده می شود. دندانهای اصلی و شیری او روی بافتهای زیرین لثه در حال رشد است. در این هفته کودک شما دارای چشم شده است، اما هنوز عنبیه چشم او دارای رنگینه نمی باشد. اولین حس از حواس پنجگانه که در رحم مادر فعال می شود، حس لامسه است که در این هفته این حس کودک شما فعال می شود. او اولین برداشتها از دنیای اطراف خود را با لمس کردن محیط خود داشته و آنها را در ذهن خود ثبت می کند. در این هفته او دارای یک سری نورونهای مغزی کامل است و می تواند حس خود را ثبت و بررسی کند.پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي او مشخص تر شده و دندانهاي او به شكل ريشه هايي در درون لثه اش ظاهر شده اند.
سلام خوشگل ماماني
نتونستم اين حقيقت را از تو پنهان كنم كه اين هفته يادآور خاطرات تلخي براي من است كه هر چه سعي در فراموش كردن آن دارم بي فايده است ، غمي است كه در گوشه اي از قلبم جاي دارد و هر از گاهي نو ميشود ، بايد بداني كه من در اين هفته برادر هاي گلت را از دست دادم . هر چند كه حضور تو در زندگي ما وجود اين غم را به نحو محسوسي كمرنگ كرده است اما خوب اين اتفاق حقيقتي هست كه وجود دارد و من به مدد وجود تو خيلي راحت تر با آن كنار آمدم و هميشه بابت اين لطف كثير سپاسگذار پروردگار مهربانم هستم و مطمئنم كه ، او كه تو را به من بخشيده براي آنكه در آغوشت بكشم و شاهد رشد و بالندگيت باشم حفظت خواهد كرد اي هديه آسماني من ....
جمعه و شنبه و يكشنبه گذشته ما با مامان زهره و خاله سيمين رفته بوديم كاهكش ، كاهكش روستاي پدري مامان زهره است كه خيلي باصفا و در كنار رودخانه زاينده رود است و كلي آرامش داشتيم و كلي با هم حال كرديم و خوش گذشت . ميدونم وقتي تو هم به دنيا بياي اونجا را خيلي دوست خواهي داشت اما ديروز به علت دل دردي كه به سراغم آمد و ياد آوري همان خاطرات تلخ به من خيلي سخت گذشت و فقط وقتي رفتم و صداي قلب كوچولوت را شنيدم و دردم كمتر شد ، كمي آرام شدم.
امروز هم وقت دكتر داريم و بريم ببينيم بالاخره آقاي دكتر تكليف ما را با دخمل بودن و پسمل بودن شما معلوم ميكنه يا نه ؟!!!