بنماي رخ ......
فرشته كوچولوي من
هميشه مادران با ذوق و شوق از اولين حركات جنينشان ياد مي كنند و با ياد آوري آن غرق در خاطرات شيرين زمان بارداري خود مي شوند .چند روزي است كه من نيز حركات نرم تو را احساس ميكنم اما مثل اين است كه مرا نوازش ميكني و به راستي شبيه لگد زدن نيست . تو مهرباني عشق من و من عاشق اين مهربانيهايت هستم .
راستي فردا دوباره نوبت سونو گرافي و با آقاي دكتر خوش اخلاقمان قرار ملاقات داريم اما فعلا فقط من ميتونم روي خوشگل تو را ببينم و سرمست شوم و تو بايد صبر كني تا وقتي به دنيا اومدي مامان و بابايي مهربونت را ببيني . قول بده فردا به ما بگي كه دخملي هستي يا پسملي البته من دوست دارم كه تو با حيا باشي اما فقط يه لحظه اشكال نداره خوب ، دكتر هم كه محرمه پس نگران نباش ماماني ، ولي بازم ميخوام بدوني كه براي من به اندازه ذره اي فرق نميكنه تو دختر نازم باشي يا پسر گلم همين كه بدونم سالمي و سلامت بياي بغلم برام كافيه فقط ميخوايم مقدمات ورود تو را به بهترين نحو فراهم كنيم و يه اسم خوشگل برات انتخاب كنيم عزيزم ........
بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزوست
بگشاي لب كه قند فراوانم آرزوست