زلزله
دخترم شیطون شدی خیلی زیاااااااااااااااااد ، بعضی وقتا کم میارم و بعضی وقتا هم از دستت عصبانی میشم . خیلی سعی میکنم خودم را کنترل کنم اما خداییش خیلی سخته . من نمیدونم این همه انرژی را از کجا میاری آخه؟ وقتی آماده میشیم که از خونه بریم بیرون معمولا" اول تو را آماده میکنم و با بابایی میری تو ماشین تا من حاضر بشم و بیام اما اگه این کار را نکنیم تا من حاضر بشم اسباب بازیها همه جا پخش میشه ، لباسها از کمد بیرون ریخته میشه ، سراغ کابینتها هم میری و خلاصه تو کل خونه یه زلزله ای به پا میشه . در کل بعد از ظهرها داره به این میگذره که شما یه خرابکاری میکنی و من تا بیام اون خرابکاری را جمع و جور کنم و بیام سراغت یه اتفاق جدیدی یه گوشه دیگه خونه افتاده و این دور تسلسل ادامه داره تا وقتی که من از کوره در برم . اما خدا را شکر بیشتر وقتا به خودت آسیبی نمیزنی . در این شیطنتها و کنجکاویهایت نیز معصومیتی نهفته است که مرا بیشتر عاشقت میکنه و واقعا دلم برات ضعف میره .خودم را سرزنش میکنم چون تقصیر تو نیست که توان من کم است و شور تو نامحدود ، من از ضعف خودم عصبانی می شوم . اما همیشه راهی هست و عشق تو مرا بزرگتر خواهد کرد و پابه پایت خواهم دوید .الان برای کم آوردن هنوز خیلی زوده............
هنوز هم کلمات را بامزه و مخصوص به خودت ادا میکنی و این باعث شده خواستنی تر باشی . بازی کردن و لالایی گفتنت برای عروسکت خیلی دیدنی و تماشایی است و عشق بی اندازه ات به می می نی و داستانهاش ناگفتنی. 20 ماهگی را با نمره 20 تمام کردی . پیش به سوی دو سالگی ......
بهانه های دنیا لحظه ای تو را از یادم نخواهد برد
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا