مامايييييييييييي بابايييييييييييييييييي
رستا ديروز هزار بار اين دو تا كلمه را گفتي شايد هم بيشتر .اما من بازم هر دفعه دوست داشتم بغلت كنم و ببوسمت . قشنگ ترين كلمه اي هست كه ميگي به خدا . دختركم خيلي باهوشي خدارا شكر . ديروز يكي از كتاب داستاهايت را برايت از روي عكسهاش تعريف كردم . خيلي دوست داشتي و با دقت دو سه بار گوش دادي و بعد از ظهر كه عمه ات اومده بود به زبون خودت براش اون قصه را گفتي . از تعجب دهنم باز مونده بود عزيزكم ..... روزهايي كه من تو خونه ام اجازه نميدي هيچ كار ديگه اي بكنم . فقط و فقط بايد پيش تو بشينم يا باهات بازي كنم . دشمنهاي درجه يك تو ظرفشويي و گاز هستن ، تا ببيني من رفتم غذا درست كنم يا ظرف بشورم فوري ميا...
نویسنده :
نگارينا
10:59