یه عالمه حرف
دخترکم خیلی حرف دارم که برات بنویسم اما چه کنم که در این مقطع از زندگیمون با کمبود وقت مواجه شدم و اینقدر خسته میشم که شبها هم وقتی با هم میریم که بخوابیم گاهی اوقات زودتر از تو خوابم میبره ، تو هم خیلی شیطون شدی و کلی انرژی از آدم میگیری ولی من همه کارها را با جون و دلم برای تو میکنم ناز گل مهربونم از کجا بگم ؟ از غلت زدنهات که در یک چشم بهم زدن سه چهار تا غلت میزنی یا از اینکه تلاش میکنی روی دستهات بلند بشی و چهار دست و پا بری اما هنوز نمیتونی بعد حرصت میگیره و شروع میکنی به گریه و من بلندت میکنم و غرق بوسه ات میکنم . وقتی دستت را میگیرم سریعا" می ایستی و راه که چه عرض کنم میدوی و گاهی اوقات من غافلگیر میشم تو کن...
نویسنده :
نگارينا
2:01