مامان خود خواه
عسلکم داریم به نقطه پایان این مرحله از عاشقانه مان نزدیک میشیم و یه فکری این روزها خیلی ذهن منو درگیر کرده و اونم اینه که چقدر دوست دارم که تو را با بقیه شریک بشم و آیا اصلا دوست دارم ؟ نه ماهه که ما با هم همه جا بودیم خوابیدیم ، بیدار شدیم ،غذا خوردیم ،خندیدیم و گریه کردیم و کسی به این خلوت دو نفره ما راهی نداشت اما از این به بعد تو دیگه متعلق به همه میشی به بابایی و پدربزرگ ها و مادر بزرگ هات ، دایی ، خاله ها و عمه هات و من نمیدونم چقدر قدرت تحمل این شراکت را دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شاید این حرف را از روی خودخواهی میزنم و یا شاید هر کس این حرف را از من بشنوه فکر کنه من دارم ناسپاسی خدای رحمان...
نویسنده :
نگارينا
21:18