هفت ماهگي نوگل خندانم
دختركم ، نوگلم ، عزيزكم هفت ماه از روزي كه به دنيا اومدي گذشته و من فكر ميكنم زود گذشت و همه لحظاتي كه گذشت با تو خوب و دوست داشتني بود ، اين روزها سرعت يادگيري و تغييرات تو خيلي زياده و هر لحظه ميتوان منتظر كاري جديد از تو بود و ما را شگفت زده ميكني . تعطيلات اخير همه فاميل رفته بودند شمال اما ما به خاطر گرما و شلوغي نرفتيم چون مطمئن بوديم كه تو اذيت ميشي ولي با خاله سيمين و تارا و مامان زهره و پدر جون رفتيم كاهكش اتفاقا" خيلي خوش گذشت و هوا عالي بود . تو با روروئكت توي ايوون بزرگ اونجا خيلي حال كردي و از اين ور به اون ور ميدويدي. براي اولين بار تونستي زاينده رود را اونجا ببيني و كلي براش ذوق كردي . آخه رودخونه اونجا آب داره . در مو...
نویسنده :
نگارينا
11:05